بر صحرا افکندن
نویسه گردانی:
BR ṢḤRʼ ʼFKNDN
بر صحرا افکندن . [ ب َ ص َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر صحرا نهادن . کنایه از غایت آشکارا کردن و شهرت دادن . (آنندراج )
: مجال صبر تنگ آمد بیکبار
حدیث عشق بر صحرا فکندم .
سعدی .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.