برق
نویسه گردانی:
BRQ
برق . [ ب َ رَ ] (ع مص ) خیره شدن چشم . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خیره شدن چشم و حیران شدن آن . خیره شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل ). سرگشته و مدهوش شدن و ندیدن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بدرد آمدن شکم گوسفند از خوردن گیاه بروق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درد گرفتن شکم گوسفند از خوردن بروق . (تاج المصادر بیهقی ). || فزع کردن . (ناظم الاطباء). || تهدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) ترس . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دهشت .(آنندراج ) (منتهی الارب ). برقه . (ناظم الاطباء). || حیرت . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح صوفیه ) چیزی است که ظاهر می شود بنده را از لوامع نوری پس میخواند آن بنده را سوی قرب حق . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (تعریفات جرجانی ).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
برغ . [ ب َ / ب َ رَ / ب َ رِ] (اِ) بند آب . (برهان ). سد. (شرفنامه ٔ منیری ). برغ آب . بندی باشد که از چوب و خاشاک و خاک و گل در پیش آب بندند....
برغ . [ ب َ ] (ع اِ) لعاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
برغ . [ ب َ ] (ع مص ) به ناز و نعمت زیستن . (منتهی الارب ). رجوع به بَرَغ شود.
برغ . [ب َ رَ ] (ع مص ) بَرغ . (از منتهی الارب ). بناز و نعمت زیستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و فعل آن از باب سمع است . (منته...