اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برقع

نویسه گردانی: BRQʽ
برقع. [ ب ُ ق ُ ] (ع اِ) داغی است بر ران مر شتر را بر این صورت 0 0 (منتهی الارب ). داغی که برران شتر نهند. (ناظم الاطباء). ماده بزی که برای دوشیدن شیر بدین نام خوانند و بدین معنی بدون الف و لام آید. (ناظم الاطباء). || (صوت ) صوتی است که بدان ماده بز را برای دوشیدن خوانند. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
برقع. [ ب ِ ق ِ / ب ُ ق ُ ] (ع اِ) نام آسمان هفتم یا چهارم یا نخستین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسمان چهارم و گویند هفتم . (مهذب الاسم...
برقع. [ ب ُ ق َ / ب ُ ق ُ ] (ع اِ) روی بند ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : از بیلقان پرده های بسیار و جل و برقع و ناطف خیزد. (حدود العال...
بُرْقُع (قصر) بُرقُع ، خرابه ای در شمال اردن بر سر راه مَفْرَق به بغداد. یکی از کهنترین کتیبه های اسلامی با تاریخ 81 در این قصرِ ویران بر جای مانده اس...
برقاء. [ ب َ ] (ع ص ) مؤنث ابرق ، بمعنی خاک با سنگ و بریگ و گل درآمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمین باسنگریزه . (مهذب ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.