گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برگرد نویسه گردانی: BRGRD برگرد. [ ب َ گ ِ رَ ] (فعل ) صورتی از برگیرد یا مخفف برگیرد. رجوع به برگرفتن شود : به نوک سنان برگرد ژنده پیل به تیغ آتش آرد ز دریای نیل .اسدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی برگرد برگرد. [ ب َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مایوان بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 404 تن . آب آن از قنات و محصول آن سیب زمینی و انگ... برو برگرد برو برگرد. [ ب ُ رَ / رُو ب َ گ َ ] (اِمص مرکب ) ۞ چون و چرا. (فرهنگ لغات عامیانه ).- برو برگرد نداشتن ؛ بی تخلف بودن . محقق و مسلم و قطعی ... گرد برگرد گرد برگرد. [ گ ِ ب َگ ِ ] (ق مرکب ) دور تا دور. همه ٔ اطراف : عنکبوت بلاش بر دل من گرد بر گرد برتنید انفست . خسروی .چو با تاج شاهی مرا دشمن اس... بر گرد بر گرد. [ ب َ گ ِ دِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) گرداگرد و پیرامن : برگرد ماه ؛ پیرامن ماه . (از آنندراج ) : سؤال کردم و گفتم جمال روی تراچه شد که ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود