برگ سبز. [ ب َ گ ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ورق سبزرنگ . || کنایه از چیز بسیار کم مقدار و تحفه ٔ درویش که به توقع زر و سیم پیش اغنیا گذارند. (غیاث ). کنایه از چیز بسیار کم بها. (آنندراج ). برگ سبزی که درویشان نیاز می کنند. (ناظم الاطباء). ورق سبزی از گیاهان که درویشان نیاز کنند. و کنایه از هدیه ٔ کوچک و اندک . (از فرهنگ فارسی معین )
: برگ سبزیست تحفه ٔ درویش
چه کند بینوا همین دارد.
؟
این بیت را که از کثرت استعمال صورت ارسال مثل بخود گرفته در مورد تقدیم تحف و هدایا بعنوان عذر از حقارت آن یا بعنوان تعارف و تواضع بکار میبرند و از آنجا پیداشده است که سابقاً درویشها یک دسته گیاه «جعفری » یا«شبد» بدست گرفته و در کوچه و بازارها مدح خوانان گردش میکردند و بهر کس یک شاخه شبد یا جعفری میدادند وآن کس به اختیار خود خرده پولی بعنوان نیاز به آنان میپرداخت . (فرهنگ عوام )
: بی نوایان را به برگ سبز گاهی یاد کن
چون ز نیرنگ جهان خرج خزان خواهد شدن .
صائب (از آنندراج ).
انصاف نیست کز چمنت بعد صد بهار
بی برگ سبز رو بدر آسمان نهم .
صائب (از آنندراج ).
-
برگ سبز سائل ؛ آنست که گدایان به توقع ریزش برگ سبز پیش اغنیا میگذارند. (آنندراج )
: بوسه میدادند خوبان در بهار خط طمع
خط سبز گلعذاران برگ سبزسائل است .
محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
برگ سبز فرستادن ؛ مرادف گل فرستادن است . (از غیاث ) (آنندراج ). هدیه فرستادن . هل و گل فرستادن .
-
برگ سبز همکاری ، برگ سبز همچشمی ؛ برگ پان یا سبزه ٔدیگر که کشتی گیران بجهت مقرر کردن کشتی به خانه ٔ حریف خود فرستند. همچنین گل نیز می فرستند و آنرا گل کشتی گویند. (غیاث ) (آنندراج )
: نثرپردازان از فقره ٔ تازه برگ سبز همکاری به جانب طوطیان چمن روانه نموده اند. (ملا طغرا، از آنندراج ).