گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برون جستن نویسه گردانی: BRWN JSTN برون جستن . [ ب ِ / ب ُ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) بیرون جستن . خارج شدن بشتاب . برآمدن از محلی : برون جست و خون از تنش می چکیدهمی گفت و ازهول جان می دوید.سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود