اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

برهان کردن

نویسه گردانی: BRHAN KRDN
برهان کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استدلال . برهان آوردن . اقامه ٔ دلیل کردن . اقامه ٔ بیّنه کردن :
گر این صورت ِ کرده جنبان کنی
سزد گر ز جنبنده برهان کنی .

فردوسی .


وندر کتاب بر سخن منطقی
چون آفتاب روشن برهان کنم .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.