گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برهانی نویسه گردانی: BRHANY برهانی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به برهان . مدلَّل . مبرهن . (یادداشت دهخدا) : حجتی بپْذیر برهانی ز من زیراکه نیست آن دبیرستان کلی را جزین جزوی گوا. ناصرخسرو.- دلیل برهانی ؛ دلیل الزام آور. (ناظم الاطباء). رجوع به دلیل شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی برهانی برهانی . [ ب ُ ] (اِخ ) امیرالشعراء عبدالملک برهانی نیشابوری . از شاعران اوایل عهد سلجوقی و معاصر و مورد علاقه ٔ الب ارسلان و پدر معزی شاعر معر... امیرالشعراء برهانی امیرالشعراء برهانی . [ اَ رُش ْ ش ُ ع َ ءِ ب ُ ] (اِخ ) خواجه عبدالملک برهانی نیشابوری . در دربار الب ارسلان سلجوقی (455-465 هَ .ق .) مقام امیر... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود