گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برید نویسه گردانی: BRYD برید. [ ب ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم از بریدن . قطع کردن . چیدن : بینداخت باید پس آنگه بریدسخنهای داننده باید شنید. فردوسی .و رجوع به بریدن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی دیوان برید دیوان برید سازمانی اداری مختص دولت بود، که تحت ریاست صاحب دیوان البرید قرار داشت و اصحاب البرید که در شهرستانها ساکن بودند، از صاحب دیوان البرید که د... اصحاب برید اصحاب برید. [ اَ ب ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رؤسای امور چاپار و پیک . وزیران امور قاصد و چاپار. وزرای پست در تداول امروز. صاحب بریدان .... برید باد صبا همان باد صبا می باشد برید به معنای باد است و برای زیبایی جمله از دو کلمه هم معنی استفاده شده است. قاسم برید ثانی قاسم برید ثانی . [ س ِ ب َدِ ] (اِخ ) پنجمین حکمران از سلسله ٔ برید شاهیه است که به سال 977 هَ . ق . به جای برادرش ابراهیم برید شاه بر تخت... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود