اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بری کردن

نویسه گردانی: BRY KRDN
بری کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیزار کردن . دور کردن :
یکی دخترش بود کز دلبری
پری را برخ کردی از دل بری .

اسدی .


مفلسی من ترا از بر من می برد
سرکشی تو مرا از تو بری میکند.

خاقانی .


|| بریدن . برداشتن :
سال تا سال همه مدحت او نظم کنم
نکند میر دل از مهر چنین بنده بری .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چله بری کردن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در قدیم عملی از قبیل عزائم بوده است که فعلاً چگونگی آن معلوم نیست ، و اینک اصطلا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.