گفتگو درباره واژه گزارش تخلف برین نویسه گردانی: BRYN برین . [ ب ُ ] (اِ) پارچه ٔ کوچک و هلال داری باشد که از خربزه و هندوانه بریده باشند. (برهان ) تراشه . قاش . قاچ . (یادداشت دهخدا) : چون برید و داد او را یک برین همچو شکّر خوردش و چون انگبین .مولوی (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی خلد برین خلد برین . [ خ ُ دِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به صیادلر در این لغت نامه شود. چرخ برین چرخ برین . [ چ َ خ ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از فلک نهم . (آنندراج ). عرش مجید. (منیری ). فلک الافلاک و فلک نهم . (ناظم الاطباء). ف... بهشت برین بهشت برین . [ ب ِ هَِ ت ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فردوس برین . بهشت . جنت : دل سام شد چون بهشت برین بر آن پاک فرزند کرد آفرین . فردوسی ... جرین برین جرین برین . [ ] (اِخ ) از دهات شاه کوه و ساور. (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 169). جلی-ن برین جلی-ن برین . [ ج ِ ب َ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه شاهرود استرآباد که 8هزار پا ارتفاع دارد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 111). گردون برین گردون برین . [ گ َ ن ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : ای از شرف و رتبت خاک قدم توگردون برین سافل و درگاه تو عالی .سو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود