بزا
نویسه گردانی:
BZʼ
بزا. [ ب َ ] (ع اِمص )بَزی ̍. کجی پشت ، نزدیک سرین و یا مشرف شدن وسط پشت بر سرین یا بیرون آمدگی سینه و درآمدگی پشت یا بیرون آمدگی سرین . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
بزا. [ ب َ ] (نف ) وزا.(یادداشت بخط دهخدا). رجوع به بزیدن و وزیدن شود.
عزاً بزاً. [ ع َزْ زَم ْ ب َزْ زَن ْ ] (ع ق مرکب )بی شک و لامحاله . (ناظم الاطباء). رجوع به عَزّ شود.
بظا. [ ب ُ ] (ع اِ) گوشت پاره های برهم نشسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بذا. [ ب َ ] (از ع ، اِ) کلام بیهوده و قبیح . (یادداشت مؤلف ). بذاء. رجوع به بذاء شود.
بذاء. [ ب ِ ] (ع مص ) با یکدیگر فحش گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مباذات . (از منتهی الارب ). نابکار گفتن . (المصادر زوزنی ). ...
بذاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) فحش در گفتار. (از معجم متن اللغة). فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). بدزبانی . فحش . کلام قبیح . هرزه . (یادداشت مؤلف ...
بذع . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ ترسانیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || تراویدن آب . (از منتهی الارب ) (ا...
بذع . [ ب َ ذَ ] (ع اِ) بیم و ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
بضع. [ ب َ ] (ع مص ) بریدن چیزی . (ناظم الاطباء). بریدن . (منتهی الارب ). قطع کردن چیزی . (از اقرب الموارد). || شکافتن .زخم . (ناظم الاطباء) (آ...
بضع. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بَضعَة و بِضْعَة. (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). رجوع به این کلمات در جای خود شود.