بزانو درآمدن . [ ب ِ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + زانو+ درآمدن ) بزانو نشستن . (آنندراج ). جَثْو. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). جَذْو. جَثْی
: بزانو درآمد در آن پیشگاه
که کس را نبودی از آن پیش راه .
هاتفی (از آنندراج ).
|| عاجز شدن . درمانده و مغلوب شدن .