اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بزبان افکندن

نویسه گردانی: BZBAN ʼFKNDN
بزبان افکندن . [ ب ِ زَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + زبان + افکندن ) بزبان داشتن . رسوا کردن :
در حسن به او گل سخنی زیر زبان داشت
افکنده دلی زود نشیمن بزبانها.

آصفی (از آنندراج ).


رجوع به بزبان داشتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.