اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بزرگ سال

نویسه گردانی: BZRG SAL
بزرگ سال . [ ب ُ زُ ] (ص مرکب ) سالخورده . مسن . معمر. بزادبرآمده . (آنندراج ). مسن و کلانسال . (ناظم الاطباء). مقابل خردسال . سالمند. (یادداشت بخط دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.