بزرگ نام . [ ب ُ زُ ] (ص مرکب ) مشهور. نام آور. با نام و آوازه ٔ بلند
: بنام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی
چِنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال .
صانع فضولی (از لغت فرس اسدی ).
میر بزرگ سایه و میر بزرگ نام
میر بلندهمت و میر بلندرای .
فرخی .
میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی
شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی .
فرخی .
دو هفته با جمله ٔ حشم مهمان بنده آید بدین جهت بنده بزرگ نام گردد. (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ).