بزیر آوردن . [ ب ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + زیر + آوردن ) فرود آوردن . بزمین افکندن . از بالا بپائین انداختن
: گرفت آن بر و یال گرد دلیر
که آرد مگر پهلوان را بزیر.
فردوسی .
بزیر آورد دشمنی را ز تور
درفشش ببالا برآرد ز دور.
فردوسی .
درخت تو گر بار دانش بگیرد
بزیر آوری چرخ نیلوفری را.
ناصرخسرو.