اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بس

نویسه گردانی: BS
بس . [ ب َس س ] (ع اِ) گربه ٔ خانگی و عامه به کسر «با» خوانند یکی آن ، بسة است . (از منتهی الارب ). ج ، بِساس . (اقرب الموارد) (متن اللغة) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، بِسَس ْ. (ناظم الاطباء). بِساس . (اقرب الموارد). || تمام کوشش و طاقت : جاء به من حسه و بسه یعنی ؛آورد آن را بتمام کوشش و طاقت خویش و همچنین است : لاطلبنه من حسی و بسی ۞ (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جهد. (از اقرب الموارد). جهد و طلب . (متن اللغة). || کافی و بس و آن لغت دری است . (منتهی الارب ). مأخوذ از فارسی ، کافی و بس و بسنده . (ناظم الاطباء). رجوع به بس شود. || و با ضمایر «ک » و «ه » بسه و بسک و با فعل مضارع که پس از آن آید ترکیب و صرف شود. (دزی ج 1).
- بسک تتهزا علی . و رجوع به بسه شود.
|| درختی است . (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بث شبع. [ ] (اِخ ) (دختر قسم ) و او دختر الیعام بن اخیطوفل و زوجه ٔ یکی از صاحب منصبان عبرانی بود بنام اوریا (عوریا). روزی داود ملک بر بام ...
بث شوع . [ ] (اِخ ) همان بث شبع است . (از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به بث شبع شود.
بث ربیم .[ ] (اِخ ) (بمعنی دختر کثرت ). و آن دروازه ٔ حشیون می باشد که در نزدیکی برکه هایی بود که سلیمان در کتاب سرود از آنها سخن میراند. ...
بث لاپت . [ ب ِ پ َ ] (اِخ ) ۞ نامی است که در نوشته های عیسوی برای جندیشاپور خوزستان آمده است و این شهر مطران نشین بود. (از ایران در زم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بث زبینه . [ ب َ زِ ن َ ] (اِخ ) ۞ زینب . زنوبی به ضبط رومیان . نام زن اذینه که چون شوهرش بقتل رسید به اتفاق پسرش وهب اللات زمام حکو...
بث گرمائی . [ ب ِ گ َ ] (اِخ ) ۞ نام محلی در حدود زاب صغیر که در زمان ساسانیان اسقف نشین بود. (از ایران در زمان ساسانیان ص 312).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.