اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بست کردن

نویسه گردانی: BST KRDN
بست کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منقبض شدن . قبض کردن . چنانکه دوا یا غذایی قابض . شدّ طبیعت . قبض شدن .
- بست کردن شکم ؛ (در تداول خانگی ) یبوست سخت در معده پیدا شدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
خون بست کردن . [ خوم ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خون برکردن . از خونریزی بازداشتن با دارو. || قصاص قتلی را به اداء دیه بدل کردن . (یادداشت ب...
رنگ بست کردن . [ رَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با چاره و حیله ای رنگ را ثابت کردن . داخل کردن دوایی یا رنگی در رنگهای جامه یا فرش تا رنگ ثا...
بسط پیدا کردن . [ ب َ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توسعه یافتن . امتداد پیدا کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.