بست و گشاد. [ ب َ ت ُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) بستن و باز کردن . (فرهنگ فارسی معین ). نظم و نسق . (فرهنگ نظام ).حل و عقد. (فرهنگ نظام ). ترجمه ٔ حل و عقد. (آنندراج ). رتق و فتق
: تا تو در بست و گشاد کارها میان جهد نبندی ترا هیچ کار نگشاید. (مرزبان نامه ).
نیست دربست و گشاد خویش ما را اختیار.
صائب (از فرهنگ نظام ).