بستوه
نویسه گردانی:
BSTWH
بستوه . [ ب ِ / ب ُه ْ ] (ص مرکب ) ستوه . سته . استو. بمعنی ستوه است که ملول و بتنگ آمده باشد. (برهان ). بمعنی ستوه است که ملول و بتنگ آمده باشد و آن را بحذف واو بِستَه یا بِستُه و، سُتُه نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). ستوه و ملول و مغموم . (ناظم الاطباء). ستوه . (رشیدی ). محزون . غمزده . بجان آمده . و رجوع به شعوری ج 1 ورق 208 و ستوه شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بستوه آمدن . [ ب ِ س ُه ْ م َدَ ] (مص مرکب ) به تنگ آمدن . و رجوع به ستوه شود.
بستوه آوردن . [ ب ِ س ُ ه ْ وَ دَ ] (مص مرکب ) به تنگ آوردن . و رجوع به ستوه شود.