اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بسر شدن

نویسه گردانی: BSR ŠDN
بسر شدن . [ ب ِ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آخر شدن . (غیاث ). کنایه از آخر شدن . (آنندراج ). بسر رسیدن . (آنندراج ). بپایان آمدن :
از تو همی بسر نشوداین بلا و عشق
گر زنده مانم آخر روزی بسر شود.

مسعودسعد.


اول رسن است وانگهی چاه
بی پای کجا بسر شود راه .

نظامی (الحاقی ).


بپای شوق گر این ره بسر شدی حافظ.
بدست هجر ندادی کسی عنان فراق .

حافظ (از آنندراج ).


درین امید بسر شد دریغعمر عزیز
که آنچه در دلم است از درم فراز آید.

سعدی (گلستان ).


|| بر سر راه رفتن . بسر درآمدن :
در نبردش که شیر خارد دم
اسب دشمن بسر شود نه به سم .

نظامی (هفت پیکر ص 23).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
جان بسر شدن . [ ب ِ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت مضطرب و نگران شدن . بی قرار شدن . بحال مرگ افتادن . و رجوع به جان بسر و جان بسر بودن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.