بسط
نویسه گردانی:
BSṬ
بسط. [ ب ِ / ب ُ / ب َ س ُ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که بچه ٔ وی را با وی گذارند و باز ندارند، ج ، ابساط و بُسُط وبِساط و بضم شاذ است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || یده بسط و بسط مطلق دست او گشاده است و از آنست : یدا اﷲ بسطان ؛ یعنی دو دست وی منبسط است . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دست گشاده . دست گشوده . فراخ دست : یده بسط؛ دست او گشاده است . (منتهی الارب ). || ج ، بساط. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 26). ج ِ بسیط. رجوع به دو کلمه ٔ مذکور شود.
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خون بست کردن . [ خوم ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خون برکردن . از خونریزی بازداشتن با دارو. || قصاص قتلی را به اداء دیه بدل کردن . (یادداشت ب...
بستهای قورباغهای که در صنعت به عنوان مهارکش معرفی میشوند، دستگاهی است برای اعمال نیروی پیش تنیدگی معین در یک طناب ، کابل ، بادبند و ... . این دستگا...