بسط دادن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) گشاد دادن . (آنندراج ). شرح دادن . منبسط کردن . توسعه دادن . (فرهنگ فارسی معین ). به تفصیل گفتن . به شرح بازنمودن . (فرهنگ فارسی معین )
: و مناقب خاندان مبارک شهنشاهی را شرحی و بسطی داده شده . (کلیله و دمنه ).
در شرح فراق تو سخن را چه دهم بسط
شرط ادب آنست که این نامه کنم طی .
جمال الدین سلمان (از آنندراج ).