بسیط
نویسه گردانی:
BSYṬ
بسیط. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه . آب از چشمه . محصول آنجا غله ، نخود سیاه ، عدس و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بحت و بسیط. [ ب َ ت ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) محض . خالص : عامی بحت و بسیط. جاهل بحت و بسیط. و رجوع به بحت و به بسیط شود.
بَسیط و مُرکب ، دو اصطلاح در فلسفه با معانی متقابل . بسیط جزء ندارد و در ذات آن ترکیبی نیست ؛ و مرکب دارای جزء و قابل انقسام به اجزاست (فخر رازی ، ج 1...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.