بسیط
نویسه گردانی:
BSYṬ
بسیط. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون با یکصد تن سکنه . آب از چشمه . محصول آن غلات . شغل مردم آنجا زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بحت و بسیط. [ ب َ ت ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) محض . خالص : عامی بحت و بسیط. جاهل بحت و بسیط. و رجوع به بحت و به بسیط شود.
بَسیط و مُرکب ، دو اصطلاح در فلسفه با معانی متقابل . بسیط جزء ندارد و در ذات آن ترکیبی نیست ؛ و مرکب دارای جزء و قابل انقسام به اجزاست (فخر رازی ، ج 1...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.