اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بشام

نویسه گردانی: BŠAM
بشام . [ ب ُ ] (اِخ ) ۞ نماینده پاپ در کلده بود و در اواخر قرن هجدهم توجه اروپاییها را به بعض تپه های حله و خرابه هایی که در جنوب بغداد واقع است جلب [ کرد ] و مجموعه ای ازآثار بفرانسه فرستاد. (از ایران باستان ج 1 ص 51).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بشام . [ ب َ / ب ِش ْ شا ] (ع اِ) بشامه ۞ درختی است خوشبوی که آن را ذُهل نیز نامند. (منتهی الارب ). ۞ درختی خوش بو که از چوب آن مسواک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.