بشیر
نویسه گردانی:
BŠYR
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سعد انصاری .در سال هفتم هجرت محافظت اسلحه از جانب رسول اکرم به وی تفویض شده بود. وی کسی بود که برای جانشینی حضرت رسول چون عمر بگروه انصار گفت شما از سید ابرار نشنیدند که فرمود: «الائمة من قریش » وی جواب داد که بخدا سوگند که این حدیث را از حضرت خاتم (ص ) شنیدم و میدانم که این هم بر یکی از قریشیان قرار میگیرد. وی در واقعه ٔ یمامه شربت شهادت چشید. رجوع به حبیب السیر چ 1333 هَ . ش . خیام ج 1 ص 382، 446، 454 و بشر شود.
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن مصطفی جواد. در سال 1324 هَ . ق . در بشوکین از قرای جبل عامل متولد و در سال 1364 هَ . ق . در بیروت درگذشت . او راست : ...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن معاویه مکنی به ابوعلقمه ٔ بحرینی . حاکم دراکلیل ، و ابن سعد در شرف المصطفی و بیهقی در دلائل از طریق یونس بن بکیر ...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن معبد یا ابن بدیر (نذیر) ابن معبدبن شراحیل ... سدوسی معروف به ابن خصاصیه . درباره ٔ نسبت وی و مادرش خلاف است . بخا...
بشیر. [ب َ ] (اِخ ) ابن معبد ابوسعید اسلمی . ابن حبان گوید صحبت داشت و در شمار اهل کوفه یاد شده . رجوع به الاصابة ج 1 ص 165 و قاموس الاعلام ...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن منذر الاوسی ، ابوالبان . یکی از صحابه و انصار است . هنگام عزیمت بغزوه ٔ بدر حضرت رسول (ص ) وی را به جانشینی خود در ...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن نعمان بن عبید. و او را مقرن بن أوس بن مالک انصاری اوسی گویند. ابن قداح گوید: وی در یوم الحره و پدرش در یوم الیما...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن نهاس عبدی . عبدان وی را یاد کرده و حدیثی مرفوع با اسنادی بسیار ضعیف از او نقل کرده است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 1...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن نهیک مکنی به ابوالشعشاء. تابعی و کسی است که در روایت حدیثی منقول ابویعلی موصلی بنقل از ابوهریره گفته است که ...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن ولیدبن عبدالملک . یکی از نوزده تن پسر ولید است . رجوع به حبیب السیر چ 1333 هَ . ش . خیام ج 2 ص 167 شود.
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن یزید ضبعی یا ابن زید ضبعی یا بشیر ضبعی . ابن سکن حدیث او را در بصریان نقل کرده و حدیثی از پیامبر (ص ) درباره ٔ جنگ ...