بشیر
نویسه گردانی:
BŠYR
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) خواجه محمد خلف خواجه سید نظام الدین لکهنوی معروف بسید فقیربن سید شاه خواجه حسین مودودی چشتی از احفاد خواجه محمد صالح اکبر اخلاف خواجه قطب الدین مودود چشتی است . اول کسی که از فرزندان وی قدم به سرزمین هند گذاشت و توطن گزید او بود. وی در نظم و نثر فارسی مهارتی داشت و شعرش در صبح گلشن ص 65 و 66 و الذریعه ج 9 ص 138 ذیل بشیر لکهنوی ، بنقل از صبح گلشن آمده است .
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن راعی العیر.عمربن شبه او را در زمره ٔ صحابه یاد کرده است ولی نام صحیح وی بُسر است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 188 شود...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن زید انصاری . حاکم نیشابور وی را جزو رجال آورده است . بیهقی گوید: نام صحیح وی بُسَیر است . (از الاصابة ج 1 ص 188).
بشیر. [ ب َ ] (اِخ )ابن زید انصاری ... در جنگ حره کشته شد و ابن اثیر گوید وی در جنگ جسر در خلافت عمر بقتل رسید. بنا بر عقیده ابن منده بنقل...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن زید ضبعی ، یا ابن یزید ضبعی ، یا بشیر ضبعی . رجوع به بشیر ضبعی شود.
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) بشر. ابن سعد ثعلبةبن جُلاس بن ... کعب بن خزرج انصاری بدری . وی پدر نعمان بود و نام وی در صحیح مسلم و دیگر کتب آمده ا...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سعدبن نعمان بن اَکّال انصاری معاوی . وی در جنگ احد و خندق حضور یافت . (از الاصابة ج 1 ص 163). و مؤلف قاموس الاعلام...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سعد... ابن قانع نام وی را با روایتی ازاو آورده است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 163 و 164 شود.
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سعد انصاری .در سال هفتم هجرت محافظت اسلحه از جانب رسول اکرم به وی تفویض شده بود. وی کسی بود که برای جانشینی ...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سفیان خزاعی . از مشاهیر اصحاب پیغمبر اسلام بود در آن هنگام که رسول اکرم مشغول ادای حج عمره بود و قریش راه حجاج...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . وزیر یزیدبن عبدالملک بود. رجوع به حبیب السیر چ 1333 هَ . ش . خیام ج 2 ص 189 شود.