بصر
نویسه گردانی:
BṢR
بصر. [ ب َ / ب ُ ](ع اِ) جلد و پوست . (ناظم الاطباء). پوست . (منتهی الارب ). || چرم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۹ ثانیه
بثر. [ ب َ ] (اِخ ) آبی است در ذات عرق یا موضعی است . (منتهی الارب ).
بثر. [ ب َ ث ِ ] (ع ص ) نعت از بثر و بثور، آبله ٔ ریزه برآورده . جوش دار. آنکه آبله ریزه برآورده است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ک...
بثر. [ ب َ ث ِ ] (ع مص ) آبله ٔ ریزه برآوردن روی کسی . بَثر. بثور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به مصادر مذکور شود. || (اِ) آبله ریز...
بثر. [ ب َ ] (ع اِ) چیزی از تن برجسته . (تاج المصادر بیهقی ). آبله ریزه که براندام برآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ). هرچه از تن واندام مرد...
بثر. [ ب َ ] (ع مص ) آبله ٔ ریزه برآوردن روی کسی : بثر وجهه بثراً. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بُثور. (منتهی الارب ).
بسر. [ ب ُ ] (اِخ ) ابن ارطاة، ابن ابی ارطاة. ابوعبدالرحمن از صحابه ای است که در صحبت وی اختلاف است . بقولی در روزگار معاویه و بقول دیگر د...
بسر. [ ب ُ ] (اِخ ) ابن جِحاش ۞ ، ابن جَحّاش . از خاندان قرشی بودکه به حمص فرود آمد و هم بدانجا درگذشت . مردم عراق او را بسر و مردم شام ...
بسر.[ ب ُ ] (اِخ ) ابن حمید. تابعی است . (منتهی الارب ).
بسر. [ ب ُ ] (اِخ ) ابن راعی العیر اشجعی از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) بود. درباره ٔ وی اختلاف نظر است . برخی وی را از صحابه شمرده و گروهی او ر...
بسر. [ ب ُ ] (اِخ ) ابن سفیان بن عمرو... خزاعی . ابن کلبی گوید وی از کسانی بود که حضرت پیامبر (ص ) در ضمن نامه ای که به خزاعه نوشت نام ...