گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بصر نویسه گردانی: BṢR بصر. [ ب ُ / ب َ / ب ِ ] (ع اِ) سنگ ستبر. (ناظم الاطباء). سنگ سطبر. (آنندراج ) ۞ (منتهی الارب ). سنگ سخت که با سپیدی زند. (از مهذب الاسماء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی بصر بصر.[ ب َ ] (ع مص ) بریدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || دو کرانه ٔ چرم و غیر آن بهم باز نهاده دوختن . (منتهی الارب ) (از ناظ... بصر بصر. [ ب ُ ] (ع اِ) جانب و کرانه ٔ هرچیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || پنبه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || چرم . (منتهی الارب... بصر بصر. [ ب َ / ب ُ ](ع اِ) جلد و پوست . (ناظم الاطباء). پوست . (منتهی الارب ). || چرم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بصر بصر.[ ب َ / ب ِ / ب ُ ] (ع اِ) نوعی صدف . (دزی ج 1 ص 91). بصر بصر. [ ب ِ ] (ع اِ) بصره . سنگ سپید نرم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). سنگ سفید نرم . (آنندراج ). ج ، بصار. سنگ سست که با سپیدی زند. (از مهذب... بصر بصر. [ ب َ ص َ ] (ع مص ) بینا گردیدن و دانستن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). بصارت . و رجوع به بصارت شود. بصر بصر. [ ب َ ص َ ] (ع اِمص ) بینائی . ج ، ابصار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (مؤید الفضلاء) : رادی آمیخته است با کف اوهمچو بادیده ٔ بصیر بصر... بصر بصر. [ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم . صاحب عقدالفرید در بحث از نخستین کسانی که خط عربی را وضع کرده اند آرد: نخستین کسانی که خط عربی را... بصر بصر. [ ب ُ ص ُ / ب ُ ص َ ] (اِخ ) موضعی . (ازناظم الاطباء). نام موضعی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). بصر بصر /basar/ ۱. بینایی؛ حس بینایی. ۲. چشم. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. چشم، دیده، عین ۲. بینایی ۳. بینش، دید، آگاهی تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۱۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود