بطن
نویسه گردانی:
BṬN
بطن . [ ب َ ] (ع مص ) نهان شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بطون . (اقرب الموارد). رجوع به همین مصدر شود. || اثر کردن بیماری در باطن کسی : بطنه الداء و به . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دردمندشکم شدن . (منتهی الارب ). دردمند شدن شکم کسی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فعل آن مجهول آید. || درون و خاصه ٔ کسی شدن : بطن من فلان و به . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). از خواص کسی شدن . (از اقرب الموارد). || بر شکم کسی زدن ؛ بطنه و له بطناً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برشکم زدن . (آنندراج ). || درون وادی درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بطن وادی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). داخل شدن در وادی . (از اقرب الموارد). || درون و حقیقت چیزی شناختن ، یقال : بطنت الخبر؛ ای عرفت باطنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندرون کار بدانستن . (تاج المصادر بیهقی ). شناختن باطن امری . (از اقرب الموارد). درون چیزی شناختن . (آنندراج ). || لایی انداختن . بکار کردن لایی : بطن بقطن . (دزی ج 1 ص 96). || آستر کردن : بطن بفروه . (دزی ج 1 ص 96). || آستری از پوست کردن برای زینت . (دزی ج 1 ص 96).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بطن . [ ب َ ] (ع اِ) شکم . خلاف ظهر (مذکر است ). ج ، اَبْطُن و بُطنان و بُطون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). شکم انسان و حیوان . (فرهنگ نظام...
بطن . [ ب َ طَ ] (ع مص ) کلان شکم گردیدن . (منتهی الارب ). بزرگ شدن شکم از پرخوردن . (از ناظم الاطباء). بزرگ شدن شکم از سیری . (تاج المصادر ب...
بطن . [ ب َ طِ ] (ع ص ) توانگر متکبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مالدار متکبر. (آنندراج ). || بنده ٔ شکم و عبدالبطن . (ناظم الاطباء). بنده ٔ ...
بطن . [ ب َ طَ ] (ع اِ) بیماری شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رنج شکم از پرخوردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
بطن . [ ب ُ طُ ] (ع اِ) ج ِ بِطان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به بطان شود. || دانه ای است مانند عدس . (آنندراج ).
ذات بطن . [ ت ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه در شکم باشد از فضول یا تخم یا جنین : القت الدجاجة ذات بطنها؛ ماکیان فضله افکند یا تخم کرد.
بطن الحمل . [ ب َ نُل ْ ح َ م َ ] (اِخ ) شکم حمل . و آن جایگاه بطین است نزد عرب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بطین و مؤید الفضلاء شود : بسته ...
بطن الحوت . [ ب َ نُل ْ ] (اِخ ) منزلی است از منزلهای ماه . (مهذب الاسماء). رشاء که از منازل ماه است . (مؤید الفضلاء). منزلی از منازل قمر و ...
بطن الرمه . [ ب َنُرْ رُ م ْ م َ / رُ م َ ] (اِخ ) وادی معروفی است در عالیه ٔ نجد. (از معجم البلدان ). و امام حسین (ع ) همچنان بجانب کوفه طی ...
بطن السر. [ ب َ نُس ْ س ِ ] (اِخ ) وادیی است میان هجر و نجد که در آن یکی از ایام (جنگ ها) عرب روی داد. جریر گوید : استقبل الحی بطن السرام...