بطن . [ ب َ طِ ] (ع ص ) توانگر متکبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مالدار متکبر. (آنندراج ). || بنده ٔ شکم و عبدالبطن . (ناظم الاطباء). بنده ٔ شکم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد شکم پرست که از خوردن سیر نگردد. (آنندراج ). || کفش چوبی . (دزی ج
1 ص
97)
۞ . || بسیارخوار کلان شکم . ج ، بِطان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).