اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بعد

نویسه گردانی: BʽD
بعد. [ ب َ ع َ ] (ع اِ) ج ِ باعِد مثل خادم و خدم ، یقال : ما انت منابِبَعَدِ و ما انتم منا بِبَعِدِ. ایضاً. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به باعد شود. || بُعْدْ. (اقرب الموارد). || دور. منزل بَعَد. (منتهی الارب ). بعید. (از اقرب الموارد) ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
خانچه باد. [ چ َ ] (اِخ ) از مزارات هرات است و قبر امیر عبدالواحدبن مسلم و ابونصربن ابی جعفر هروی کرمانی بدانجاست .(از یادداشتهای مرحوم دهخد...
همچنین باشد .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کیسه هوای ایمنی در خودرو ها
باد انبوه = کمپرسور هوا در موتورهای تشاری
باد افشار - کمپرسور هوا در موتورهای تشاری
باد خزانی . [ دِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) منسوب بباد خزان . باد فصل خزان : چو برگ باغ گیرد ناتوانی خبر پیشین برد باد خزانی . نظامی .رجوع ...
باد جنوبی . [ دِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد منسوب بجنوب : با باد جنوبی شوی جنوبی با باد شمالی شوی شمالی . ناصرخسرو.و رجوع به باد جنوب ...
باد خاستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) پدید آمدن باد. انگیخته شدن باد.
باد خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اکتساب هوا کردن . میرخسرو گوید:سحرگه غنچه بنگر بادها خورده ست در پرده بر آن سرخی ّ رو بدْهد ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.