اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بعد

نویسه گردانی: BʽD
بعد. [ ب َ ع َ ] (ع اِ) ج ِ باعِد مثل خادم و خدم ، یقال : ما انت منابِبَعَدِ و ما انتم منا بِبَعِدِ. ایضاً. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به باعد شود. || بُعْدْ. (اقرب الموارد). || دور. منزل بَعَد. (منتهی الارب ). بعید. (از اقرب الموارد) ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
پناه باد. [ پ َ ] (اِ) رجوع به پناه آباد شود.
خوش باد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] (جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) نکو باد. نیکو باد. خوب بادا.
چوره باد. [ چ ُ رَ ] (اِخ ) از قرای زنجان رود زنجان قدیم النسق . محصولش دیمی و آبی . رودخانه ٔ کوچکی از میان قریه جاریست که آب آن از چشمه سا...
باد هرات . [ دِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد شمال را گویند و آن از طرف مشرق است بجانب مغرب برخلاف باد دبور. (برهان ). باد صبا. (ناظم ا...
هر گونه وسایلی که دارای شکلی "ای رو داینامیکی" باشند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شاه باد. (اِمرکب ) باد شدید. باد سخت وزنده . طوفان : چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر.محمدقلی (از بهار عجم ).
شاه باد. (اِ مرکب ) داماد شاه . (ناظم الاطباء). اما جای دیگر دیده نشد. و محتمل است که تصحیف شده ٔ شاه داماد باشد.
سنگ باد. [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی سنگ که با آب سایند و برای فرونشانیدن اورام بر موضع مالند. (یادداشت مؤلف ).
کاغذ باد. [ غ َ / غ َ ذِ / ذْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ کاغذی است معروف که به رشته بسته به هوا کشند. (غیاث ). اسباب بازی کودکان .بادباد...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۲۳ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.