بعران
نویسه گردانی:
BʽRʼN
بعران .[ ب ِ / ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بعیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به بعیر شود.
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
باران سنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) ۞ آلتی است که برای سنجش و اندازه گیری مقدار بارانی که در محل و زمان معین نازل میشود، بکار می رود.
باران ناک . (ص مرکب ) ۞ بارانی ومنسوب به باران . (ناظم الاطباء). رجوع به ناک شود.
سنگ باران . [ س َ ] (اِ مرکب ) سنگسار. (آنندراج ) : سنگ باران عنا بارد بر فرق کسی که دل و نیت او قصد عنای تو کند. منوچهری .برخلاف عادت اصحاب ...
باران زائی . (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سراوان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 97). از طایفه ٔ ناحیه ٔ سراوان ، از طوایف کرمان و بلوچستان ، و م...
باران دیده . [ دی دَ /دِ ] (نف مرکب ) آنچه باران بدان رسیده و تر کرده باشد، چون کشت باران دیده . میرزا رضی دانش : در پناه چشم تر دانش ز آ...
سنگ باران . [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که گویند بتوسط آن بعض قبائل شرقی هرگاه که خواهند باران آرند. رجوع به سرخاب و بشمور...
شتاب باران .[ ش ِ ] (اِ مرکب ) باد و باران . (از ناظم الاطباء).
نرم باران . [ ن َ ] (اِ مرکب ) طَل ّ. رِهْمة. (یادداشت مؤلف ). باران نرم . بارانی با دانه های ریزه . رجوع به نرمه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.