بق
نویسه گردانی:
BQ
بق . [ ب ِق ق ] (ع اِ) نهایت . منتهی . ج ، بقات . (دزی ج 1 ص 102).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بغ نسک . [ ب َ ن َ ] (اِخ ) سومین نسک اوستا محتوی 22 فرگرد. رجوع به خرده اوستا ص 50 و مزدیسنا چ 2 ص 125 شود.
در آمده، برآمده
مثال: چشمان بغ زده: چشمان در آمده/ برآمده
از خشم یا تعجب با بار منفی
بغ کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ در تداول عامه خشمگین نشستن . چون بت با کبر و مناعت ساکت نشستن . عبوس بودن . ترشروی بودن . درهم کشیدن...