اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بق

نویسه گردانی: BQ
بق . [ ب ُق ق ] (ع اِ) ۞ دهان . (دزی ج 1 ص 102).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بغ نسک . [ ب َ ن َ ] (اِخ ) سومین نسک اوستا محتوی 22 فرگرد. رجوع به خرده اوستا ص 50 و مزدیسنا چ 2 ص 125 شود.
در آمده، برآمده مثال: چشمان بغ زده: چشمان در آمده/ برآمده از خشم یا تعجب با بار منفی
بغ کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ در تداول عامه خشمگین نشستن . چون بت با کبر و مناعت ساکت نشستن . عبوس بودن . ترشروی بودن . درهم کشیدن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
مهدی قنواتی
۱۳۸۸/۱۱/۲۷ Iran
0
0

بق در زبان محلی رامشیر یعنی قورباغه

دانیال
۱۳۹۶/۰۳/۲۲
0
1

تو هندیجان هم به قورباغه میگن بق


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.