اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بقایم ریختن

نویسه گردانی: BQAYM RYḴTN
بقایم ریختن . [ ب ِ ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) بقایمی ریختن . عاجز شدن است . در بهار عجم . کنایه از جنگ ناکرده عاجز آمدن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 244). کنایه از جنگ ناکرده عاجز آمدن . (آنندراج ). کنایه از عجز و زبونی و از اصطلاحات شطرنج است . (لیلی و مجنون چ وحید ص 33) :
به آوارگی در خراسان گریخت
وزان قایم ری بقایم بریخت .

نظامی (از آنندراج ).


بحیرت ماند مجنون از خیالش
بقایم ریخت لیلی با جمالش .

نظامی (از آنندراج ).


و رجوع به بقایمی ریختن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.