بک
نویسه گردانی:
BK
بک . [ ب َ ] (اِخ ) نام شهری است در ماوراءالنهر. (برهان ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
الهی بک . [ اِ لا ب ِ ] (اِخ ) یکی از بیگهای کردستان و از جمله ٔ شاعران بود. بسبب جرمهایی که مرتکب شده بود به امر یاوز سلطان سلیم اعدام گر...
بالی بک . [ ب َ ] (اِخ ) (ملقوج اوغلی ) از امرای زمان سلطان بایزیدخان عثمانی بود. وی در 904 هَ . ق . با چهل هزارسپاهی به لهستان حمله برد. ...
بالی بک . [ ب َ ] (اِخ ) (یحیی پاشازاده ) از رجال زمان سلطان سلیمان قانونی است که بهمراه سلطان تا مجارستان رفت و دلاوریها کرد و در 927 هَ ...
بک و لک . [ب ُ ک ُ ل ُ ] (ترکیب عطفی ) پک و لک . لک و پک . از اتباع است همچون خان ومان و تارومار، بمعنی ناهموار و درشت . (برهان ) (از ناظم ال...
ادائی بک . [ اَ ب َ ] (اِخ ) از شعرای دوره ٔ سلطان سلیمان خان قانونی است و مولد او اماسیه . وی بخدمت شاهزاده مصطفی که در آماسیه اقامت داشت...
ادریس بک . [ اِ ب َ ] (اِخ ) راغب بن اسماعیل پاشا. راغب ناظر وزارت داخله و رئیس مجلس نظار و یکی از وجهای ملت مصر و افاضل آن مملکت بود. مولد...
اسحاق بک . [ اِ ب َ ] (اِخ ) نام رئیس ترکمانان که در اواخر دولت سلجوقیه در خطه ٔ آیدین اقامت داشتند. کاتالونیها که در سال 707 هَ .ق . بنام ...
اسحاق بک .[ اِ ب َ ] (اِخ ) یکی از بیک های قرمان . وی در 895 هَ.ق . جانشین پدر متوفای خود ابراهیم بک شد ولی برادران او بسلطان محمدخان ثانی ...