اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بکار بودن

نویسه گردانی: BKAR BWDN
بکار بودن . [ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) لازم بودن . ضرور بودن . مصرف داشتن : مرا مرد بکار است خاصه شما. (تاریخ سیستان ). دست فرا کردند اندر اوانی فروختن ... بناها ساختن و استران خریدن و ستوران که آن هیچ بکار نبود. (تاریخ سیستان ). و دیگر اندر نفقات که بکار نبود و عطیتهاء بی معنی . (تاریخ سیستان ). || پابرجا بودن : تدبیر باید ساخت بزودی اگر این ولایت بکار است که هر روز شرش زیادت است . (تاریخ بیهقی چ ادیب 430). || بکار آمدن :
ز بهر رسم همی نیزه را سنان دارد
و گرنه نیزه ٔ او را بکار نیست سنان .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بکار آب بودن . [ ب ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) ۞ کنایه از دایم الخمر بودن است یعنی پیوسته شراب خوردن . (برهان ) (مؤید الفضلاء). آشامیدن پی در پی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.