اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بک ء

نویسه گردانی: BK ʼ
بک ء. [ ب َ ک ْءْ ] (ع مص ) بُک ْء کم شیر شدن ماده شتر. (ناظم الاطباء). کم شیر شدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بکوء، بکاءة، بک ء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اندک شیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || کم شدن آب چاه . || کم شدن اشک چشم کسی . || بحاجت خود نرسیدن . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
بک و لک . [ب ُ ک ُ ل ُ ] (ترکیب عطفی ) پک و لک . لک و پک . از اتباع است همچون خان ومان و تارومار، بمعنی ناهموار و درشت . (برهان ) (از ناظم ال...
بالی بک . [ ب َ ] (اِخ ) (ملقوج اوغلی ) از امرای زمان سلطان بایزیدخان عثمانی بود. وی در 904 هَ . ق . با چهل هزارسپاهی به لهستان حمله برد. ...
بالی بک . [ ب َ ] (اِخ ) (یحیی پاشازاده ) از رجال زمان سلطان سلیمان قانونی است که بهمراه سلطان تا مجارستان رفت و دلاوریها کرد و در 927 هَ ...
اجه بک . [ ] (اِخ ) یکی از رجال و مشاهیر قضات عثمانی بدربار سلطان اورخان غازی . او بمعیت شهزاده سلیمان پاشا به روم ایلی شد و بولایر و نوا...
اخی بک . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) رسول شاه اسمعیل صفوی نزد والی هرموز و امیر علأالملوک حاکم لار. رجوع به حبط ج 2 صص 351 - 352 شود.
به ضم ب. آتش گرفتن. شعله ور شدن به گویش کازرونی(ع.ش)
حسن بک . [ ح َ س َ ب َ ] (اِخ ) حسن بیک . رجوع به حسن بیک شود.
حسان بک . [ ح َس ْ سا ب َ ] (اِخ ) محمد. از شاعران متأخر عثمانی و پسر رجائی زاده سلیمان هادی افندی است . وفات او1152 هَ . ق . بود. (قاموس الاع...
حمزه بک . [ ح َ زَ ب َ ] (اِخ ) پسرعموی اوزون حسن معروف که مؤسس دولت آق قیوغی بود. بعد از پدرش قره عثمان ازطرف دولت تیموری در دیاربکر قری...
خاصه بک . [ ص َ / ص ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بزرگ . بزرگوار. لقبی از القاب ترکان است و در دوره ٔ قاجاریه نیز بوده و آن مرکب از خاصه ٔ عربی و ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.