بلاغی
نویسه گردانی:
BLAḠY
بلاغی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلاغت و بلاغة. کسی که بتواند مطلب خود را با سخنی رسا و شیوا بیان کند. بلیغ. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلاغت و بلیغ شود.
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بلاغی . [ ب َ غا / ب ُ غا ] (ع ص ) مرد بلیغ. (منتهی الارب ). بلیغ و فصیح که با سخن خود کنه ضمیر خود را برساند. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس )...
بلاغی . [ ب ُ ] (اِخ ) نام تیره ای از ایل اینانلواز ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
بلاغی . [ ب َ ] (اِخ ) حسن بن عباس بن محمدعلی بن محمد، از فقیهان امامیه در قرن یازدهم و دوازدهم هَ . ق . رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 172 شود.
بلاغی . [ ب َ ] (اِخ ) عباس بن حسن بن عباس بن محمدعلی بن محمد، از فقیهان بزرگ امامیه در قرن دوازده وسیزده هَ . ق . رجوع به ریحانة الادب ج...
بلاغی . [ ب َ ] (اِخ ) محمدجوادبن حسن بن طالب بن عباس بن ابراهیم بن حسین بن عباس بن حسن بن عباس بن محمدعلی بن محمد بلاغی نجفی . فقیه و اصول...
علی بلاغی . [ ع َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان . واقع در 27 هزارگزی شمال ابهر و 18 هزارگزی راه شوسه ٔ زنجان...
علی بلاغی .[ ع َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری ، بخش ورزقان ، شهرستان اهر. واقع در 38 هزارگزی شمال ورزقان ، و 37 هزاروپانصدگزی ...
علی بلاغی . [ ع َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است ازبخش نمین شهرستان اردبیل . واقع در 15 هزارگزی شمال اردبیل ، و 5 هزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل به آستارا...
علی بلاغی . [ ع َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاودول ،بخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 49 هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، و 7 هزارگزی شمال خ...
علی بلاغی . [ ع َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهریق ، بخش شاهپور، شهرستان خوی . واقع در 23 هزار وپانصدگزی باختر شاهپور، و دارای راه ارابه رو...