اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بلبل کردن

نویسه گردانی: BLBL KRDN
بلبل کردن . [ ب ُ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گویا کردن و بر سر شور آوردن ، متعدی بلبل شدن . (از آنندراج ) :
سواد جوهر آئینه بلبلش کرده ست
وگرنه طوطی من گفتگو چه میداند.

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


|| عاشق کردن . || آشفته کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بل بل کردن . [ ب ِ ب ِ / ب َل ْ ل ُ ب َ ل ْ / ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سخت بسرعت و بگستاخی سخن گفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا...
بلبل زبانی کردن . [ ب ُب ُ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شیرین زبانی کردن . شیرین سخن گفتن . و آن بیشتر در استهزاء و ریشخند بکار رود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.