اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بلمه ریش

نویسه گردانی: BLMH RYŠ
بلمه ریش . [ ب َ م َ / م ِ] (ص مرکب ) ریشو. ریش دراز. (آنندراج ). انبوه ریش . درازریش . (ناظم الاطباء). آنکه ریشش دراز و انبوه است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلمه شود :
ترک و تازیک و وشاق و بلمه ریش
حاجب و سرهنگ و جاندار و وزیر.

کمال اسماعیل .


گر نه ابله بود چه خواهد بود
بلمه ریش دراز رستائی .

رکن الدین بکرانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.