بلة
نویسه گردانی:
BL
بلة. [ ب ِل ْ ل َ ] (ع اِ) تری و نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || خیر، ضد بدی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چرب زبانی . فصاحت . (منتهی الارب ). و گویند قرار گرفتن زبان است بر مخارج حروف ، گویند ما أحسن بلته ،هرگاه سخن آور و فصیح باشد و یا مخارج حروف را صحیح ادا کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شهد درخت سمر. (منتهی الارب ). سمر، و یا عسل آن . (از ذیل اقرب الموارد). بَلّة. و رجوع به بلة شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بله سور بزرگ . [ ب َ ل ِ رِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی از دهستان الند، بخش حومه ٔ شهرستان خوی . سکنه ٔ آن 379 تن . آب آن از رود الند و محصول آن غلات...
بله سور کوچک .[ ب َ ل ِ رِ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان الند، بخش حومه ٔ شهرستان خوی . سکنه ٔ آن 156 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است ....
حسین بله جکی . [ ح ُ س َ ن ِ ب ِل ِ ج ِ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به حسین حدادی شود.
بله قربان گویی. عمل تصویب، و یا نیکوشماری، هر عقیده و پیشنهاد (بدون ابراز انتقاد) صادر شده از جانب یک شخص و یا گروهی از اشخاص که از لحاظ اداری، اجتماع...