اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بله

نویسه گردانی: BLH
بله . [ ب َ ل ِ ] (از ع ، ق ) محرف بلی در تداول فارسی . بلی . آری . صاحب غیاث اللغات آن را به فتحتین ضبط کرده مینویسد: به تصرف لوطیان مخفف لفظ بلی که به معنی آری است . رجوع به بلی شود.
- بله سَتّار ؛ مغیر بلی ای ستار. لوطیان و مقامران ولایت بیشتر خدا رابه لفظ ستار یاد کنند و قسم بسیار می خورند. (آنندراج ) :
گنه از بنده و بخشیدن عصیان با تست
بله ستار که ستاری رندان با تست .

میرنجات (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بلة. [ب ِل ْ ل َ ] (ع مص ) تر کردن به آب . (منتهی الارب ). مرطوب کردن . (از اقرب الموارد). || دادن و بخشیدن . (از اقرب الموارد). بَل ّ. و رج...
بلة. [ ب ِل ْ ل َ ] (ع اِ) تری و نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || خیر، ضد بدی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ...
بلة. [ ب ُل َ ] (ع اِ) پشتاره ٔ کلان از هیزم . (منتهی الارب ). بسته ٔ هیزم . || دسته ٔ سبزی . (ناظم الاطباء).
بلة. [ ب ُل ْ ل َ ] (ع اِ) تری گیاه تر. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || بقیه ٔ علف . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.