بن
نویسه گردانی:
BN
بن . [ ب ُن ن ] (ع اِ) نوعی طعام است مانند آبکامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
فضل بن عبدالصمد. [ ف َ ل ِ ن ِ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] (اِخ ) رقاشی . رجوع به ابن رقاشی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کمال بن ابی شریف . [ ک َ ل ِن ِ اَ ش َ ] (اِخ ) کمال الدین ابوالمعالی محمدبن الامیر ناصرالدین محمدبن ابی بکربن ابی علی بن ابی شریف المقدسی...
رستم بن مهرهرمزد. [ رُ ت َ م ِ ن ِ م ِ هَْ، هَُ م ُ ] (اِخ ) از متکلمان سیستان و معاصر یزید و عبداﷲ زبیر بوده است . دیدار او با عبدالعزیزبن عبداﷲ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
امیر یحیا یا ابوالحسن یا ابوالمظفر طاهر ابن فضل ابن محمد محتاج چغانی، یکی از امرای آل محتاج چغانیان است. او معاصر و پسر عم امیرابوالمظفر فخرالدوله احم...
راخبعم بن سلیمان . [ ... ن ُ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام پسر حضرت سلیمان . دختری از نژاد وی راحب نام زن بهمن پسر اسفندیار بوده است . (فارسنامه ٔ اب...
ابراهیم بن هارون . [ اِ م ِ ن ِ ] (اِخ ) ابواسحاق اشبونی . محدث . مولد او اشبونه ۞ پایتخت پرتقال . در نقل حدیث موثق بوده و بزاهد اشبونی نیز...
ابراهیم بن یعقوب . [ اِ م ِ ن ِ ی َ ] (اِخ ) رجوع به ابواسحاق سعدی شود.