اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بن

نویسه گردانی: BN
بن . [ ب ِ ] (ع اِ) پسر. (آنندراج ) پسر. مخفف ابن . صورتی از ابن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
یکی نامه بنوشت فرخ دبیر
ز دارای داراب بن اردشیر.

فردوسی .


ز دارای داری بن اردشیر
سوی قیصر اسکندر شیرگیر.

فردوسی .


ملک پیل دل پیل تن پیل نشین
بوسعیدبن ابوالقاسم بن ناصر دین .

منوچهری .


ای ملک مسعودبن محمود کاحرار زمان
بر خداوندی و شاهی تو دارند اتفاق .

منوچهری .


هرکسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش
تاگمان آید که او قسطای بن لوقاستی .

ناصرخسرو.


با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذاتی .... حاصل است . (کلیله و دمنه ).
که سعدی که گوی بلاغت ربود
در ایام بوبکربن سعد بود.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
فضل بن حسن . [ ف َ ل ِ ن ِ ح َ س َ ] (اِخ ) طبرسی . رجوع به طبرسی فضل بن حسن شود.
عذق بن طاب . [ ع ِ ق ُ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از خرماست . (از اقرب الموارد).
ز بن دندان . [ زِ ب ُ ن ِ دَ ] (ق مرکب ) از ته دل . از صمیم قلب : دندانه ٔ هر قصری پندی دهدت نونوپند سر دندانه بشنو ز بن دندان . خاقانی .رجو...
زال بن سام . [ ل ِ ن ِ ] (اِخ ) نام پدر رستم است . رجوع به تاریخ گزیده ص 90، 91، 92، 97،98 و تاریخ حبیب السیر و زال در همین لغت نامه شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بن وهب بن خذافه بن جماه. یکی از سرسخت ترین دشمن اسلام و پیامبر بود.
الف بن نور. [ اَ ف ِ ن ِ] (اِخ ) کاشانی . او راست : کتاب مطلعالانوار در سیر رسول خدا و تاریخ خلفا. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
الکساندر بن . [ اَ ل ِ ب َ ] (اِخ ) ۞ فیلسوف انگلیسی در قرن نوزدهم (1818 - 1903 م .) وی پیرو مکتب تجربی بود. او راست کتابی در منطق و کتابی...
مشکل گشایی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.