اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بن افکندن

نویسه گردانی: BN ʼFKNDN
بن افکندن . [ ب ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی افکندن . پی ریختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
همت او بر فلک ز فلخ بنا کرد
بر سر کیوان فکند بن پی ایوان .

خسروانی .


رجوع به بن شود.
- بن افکندن سخن ؛ عنوان کردن . گفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بر رستم آمد بگفت آن سخن
که افکند پور سپهدار بن .

فردوسی .


- بن افکندن نامه ؛ نوشتن آن . نامه کردن :
چو بشنید زیشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن .

فردوسی .


و رجوع به بن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.